پست بیست و سوم

سلام. وبلاگ عزیز از اون موقعی که اومدم اینجا درددل کردم خیلی می گذره. دلم برای اینجا حسابی تنگ شده بود. یه جرفایی رو فقط میشه اینجا زد. ینی هیچ کس اونقدی محرم نیست که بدون قضاوت بهشون گوش بده. علوم پایه دادم و قبول هم شدم. الان همه در حال گروه بندی هستن. نمی دونم چرا هیچ گروهی به من پیشنهاد نمیده؟ یه جوراییاعصابم خرد شده. شاید مشکل از منه. البته الان توی یکی از گروه ها هستم اونم گروه آقای نمره اول. همه ی بچه هادرس خون هستن. میترسم. اگه خودم قرار بود انتخاب کنم دوست داشتم با م.س یا ح.ا و س.س باشم. امروز دلم گرفت. البته یه خوشیای مسخره ای هم داشت. استاد فارما بهم گفت صداقشنگ. نمی دونم کی قراره از فکر آدمایی که بهشون نمی تونم نزدیک بشم بیرون بیام.

خداوند کمکم کن بهترین گروه برم. و با کسایی برم که دوستشون دارم.

با عشق بهار